میان ماه من با ماه گردون . . .

ساخت وبلاگ

هنوزم کسی به اینجا سر میزنه؟ میان ماه من با ماه گردون . . ....
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 10 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 0:06

سینیوریتا میترایانامیدانید چیست ؟ میترا آمد ! یعنی به قول خودش و آن اقای روان شناس ، هیچ کس قرار نیست بیاید ، همان no one is coming عه خودمان ، اما میترا آمد و خب ، آمدنش همیشه خوب است . یادم آورد ما از جهان دیگریم . نبوسیدمش که بسی کرم داشت و رژ لب قرمز داشت و من خوابه خواب بودم . مثل قدیم ها که حالمان خوب بود . از صدای زنگ سر سام اور در بیدار شدم و نمیدانم چرا خودش نیامده بود داخل . تا چشمش به زندگی ام افتاد غر زد که چرا باز عین جنگلی ها شدی  ! معتقد است گردنبند جدیدم علفه ! و دیگه کاملا عین جنگلیام   البته که  علف نیست ، یک شیشه مینیاتوری حاوی گیاه زنده و کوچکیست که احساس زنده بودن میدهد به منی که واقعا ، واقعا بخ زنده بودن نیاز دارم . دیروز بعد از مدت ها تدریس داشتم . خنده دار است ها ولی واقعا تدریس بود . یعنی من بعد از مدت ها مطلبی را به کسی توضیح دادم با ساده ترین زبان ممکن که مطمئن باشم فهمیده است .. شیمی و ترمودینامیک را به ادی تند و تند وویس میفرستادم و خدا خدا میکردم گنگ و نامفهوم نباشم و صدایم به غایت گرفته بود و وقتی تمام شد یک ارامش عجیبی داشتم . انگار که مفید واقع شدم . انگار که من هم به درد یک گوشه ای از این جهان میخورم بالاخره .  باز عین قدیم ها که مدرسه میرفتیم و همیشه ی خدا نیمکت اخر ، زنگ های تفریح ، با حرکات دست و صورت ، تند تند چیزی را برای کسی توضیح میدادم میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 0:17

طبیعیه دلم بگیره از استفن و از همه . که من به جای این کفتار صفت رفتار کردن هاش توقع داشتم مثل قبل یک دوست خوب باشد برای من و ادی و نه دردی بر روی سایر درد ها اما بگذریم . چندان اهمیتی ندارد که مارا که تو منظوری ، خاطر نبرد جایی .. امما خاک بر سرت استفن . ریدی . اینستامو تمپرری دی اکتیو کردم داشت کلافم میکرد دیدن این همه جشن تولد و هپی مپی بودنا و درد و غم ها و سرم شلوغه ها واسه من .. بیگ تست دادیم اموزشگاه . خیلی اسون بود .. و فرانسیس!! دستورات جدید صادر کرده و من .. نمیخوام دیگه حرف بزنم . + نوشته شده در  سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۶ساعت 11:54  توسط استالین   |  میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 0:17

اممم خب چی بگم ... من که مثله تو از اون گردنبند خوشگلا ندارم ... خخخخ .. گوش کن .. سیر مریم که نمیشم ..  تو جای من باش تا باورت شه .. تو چشم من باش .. سی و سه ثانیس ، همه زندگی منه . همه عمر من . سی و سه ثانیس که با هر سی و سه ثانیش هم میخندم هم اشک میریزم . یه حال عجیبیه .. تو پا میزاری ، تو خونه من .. تو عاشق میشی رو شونه من .. این یه قراره بین من و تو .. استفن خیلی رسمی خواستگاری کرده از منو من هی فکر میکنم واقعا رفاقت براش چه معنی داره و واقعا سیریسلی چی دیده تو من ! هزار بار پلی میکنم . هزار بار ضعف میرم . میگم مامانا بدبختن . انگار مادرم این وسط . دیگه بچه نمیخوام شکنجه گران بزرگ تاریخن . گیجم . نه حقیقتا مست میشه گفت .. مست این همه شیرینی .. دیوانه میشم .. با سی و سه ثانیه زندگی میکنم . با سی و سه ثانیه میمیرم . میشه تمدیدش کرد ؟ سی و سه ثانیه ا ی خوب من .. حتی بدهی هات بخشیدنی بود ، شرم تو چشمات ، بوسیدنی بود .. همه حواست ، جا مونده پیشم ، من به کم از تو ، راضی نمیشم .. پی نوشت : متاسفانه یا خوشبختانه به درک بزرگی از جمله ی تو جون بخواه رسیدم .. تو جون بخواه عزیزم . + نوشته شده در  چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 1:4  توسط استالین   |  میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 0:17

  به طرز موذیانه ای همه جا آروم و امنه . کاش همین جوری ملو پیش بره . من نه حوصله و نه اعصاب و نه توانایی دعوا و بحث و حل مشکل رو دارم . اصلا به خاطر همین ، دیشب پیش بچه ها نموندم با اینکه دلم واسشون یه ذره شده بود ، سریع برگشتم خونه و به ده مین دیدن شون بسنده کردم که نخوام جواب پس بدم به کسی . هرچند مطمئنم دیگه کسی چیزی نمیپرسه ولی خب اینجوری بهتره .. اصطکاک کمتر باشه بهتره .. بابام داره به این فکر میکنه کافه بزنه و من به این فکر میکنم که چقدر روحیه جوون و شادی داره  امید به زندگی شو تحسین میکنم !!! مرجان داره کار خودشو میکنه و مامانمم درگیر پرورش قارچ و مدرسه و دادگاهه.. و با خودم فکر میکنم ، حالا کافیه همینقدری که خودش برا بقیه مرام و معرفت میزاره ، من بزارم ، از خونه پرتم میکنه بیرون و مادر من انچه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند  ! به ورزش فکر میکنم .. اما نمیدونم دقیقا چیو شروع کنم . پیلاتس رو دوست دارم ولی کلاساش عصر برگزار میشه .. کسی با من میاد بریم شنا کنیم ؟!  مایو ملوانی بخریم و ماهی قرمز بشیم . ماهی گلی ..  قراره تتو شو بزنیم و من به به ترقوه و گردنم فکر میکنم و شاید یکم این ور تر .. الان نه . سالها بعد . قطعا سالها بعد .. تصمیم گرفتم به صورت و ابروهام دست نزنم تا کامل گند کاری خاله جان توی ابروهام در بیاد و درست بشه  :))) دارم به فنوتیپ خرس های قهوه ای نزدیک میش میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 0:17

مادر من ابدا زن جالبی نیست . تازگیا کشف کرده که من یه مشکل خیلی خیلی بزرگ دارم ! و زیادی میرم تو فکر !  و شبا دیر میخوابم ! در نتیجه باید گوشیمو بگیره و مجبورم کنه  ۹ شب بخوابم و نمیدونه که من اقلید هم که بودم شبا خوابم نمیبرد و نمیخواهد بفهمه که دست خودم نیست و البته منم دو دستی گوشیمو تقدیمش کردم و تیکه هم انداختم که با این گوشی بنده تماس خارج از کشور نمیتونم برقرار کنم نگران نباش و کاش میتونسم فرار کنم از دستش برم جایی که نباشه و راحت تر بشه یه لیوان اب خورد بدون چش غرنه و سرکوفت . بهش میگم تو که اینقدر از من متنفری چرا به زور برگردوندیم خونه ؟! چرا نذاشتی بمونم اونجا جفت مون راحت باشیم .از پاسخ میماند ! خودم کم درد سر و داستان دارم اینم شده قوز بالا قوز .. کاش ذره ای محبت و مهر تو دلش نسبت بهم بود .. ذره ای ! ماه خوشگلش منم . ماه خوشگلش منم . ماه خوشگلش منم . هیچکس نمیتونه تغییرش بده این حقیقتو . حتی چشای رنگیه کاترین . یا حتی کاتیای ندیده و نشناخته. هیچ کس .. من از اون گزدنبند خوشگلا دارم . تو نداری . تو نداری . میشه باز واسم لپتو ، یه طرفشو باد کنی لطفا ؟! بعدش منو نرسونی خونمون . هیچ وقت نرسونیم . میشه من واست از پشت پنجره با اون پیرهن مشکی ام دست تکون بدم تو قربون چشام بری  ؟! میشه ازت بپرسم تا کجا ؟ بگی تا نداره .. میشه باز نفس های محکم بکشی و ادای ادمای عصبانی رو در بیاری میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 0:17

خانم دکتر میخواست بره داروخونه دم دم های غروب .. تصمیم گرفتم منم برم بیرون . کلی برف رو زمین نشسته بود و  همیجوری هی راه رفتم هی راه رفتم و تهش یه مشت خرید کردم که خفه نشم . با اینکه هوا سرده ولی دلم کشید یه تاپ رنگی رنگی داشته باشم و گرفتمش و لجوجانه میپوشمش و به خودم میگم اصنم هوا سرد نیست">نیست اصنم ! خانمی که هر روز میومدن کارای خونه رو انجام میدادن و ناهار درست میکردن هنوز نیومده و من جدای از اینکه نگرانشم ، به این فکر میکنم که ایا باید بلند شم برم یه چیزی درست کنم یا نه ؟! و خب نه .. بلد نیستم چیزی . بی خیال . برنامه روزانه ام بیدار شدن با مَمَر گفتن ها دکتر و موزیک " کی بهتر از تو ! " عارفه .. قهوه و چای به دفعات متعدد ! ریلکسیشن و فال تاروت و ماساژ صورت و .. این سبک زندگی با آرامش ، واقعا من واسش ساخته نشدم ولی جالبه و لذت بخش . میشه خو گرف بهش .. من همیشه  کولی وار زندگی کردن و شلختگی رو دوس داشتم ولی اینجوری هم بد نیست .. حداقلش یخورده ذهنم اروم شده .. + با فرانسیس به یک بالانس رسیدیم . یعنی قبول کردیم که همینه که هست . احساساتمون . زندگی مون . جایگاه همون و ادامه میدیم . خیلی ملو و بی دردسر و این یعنی یک زنگ خطر زشت .. و من چقدر پیش گوی خوبی از اب در خواهم آمد ! +خب ادی ، رو عکسام دل تنگش کردن شاید که زبون وا کرد به صحبت و همون جوری که حدس میزدم بهش داره سخت میگذره .. شک ندا میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 12:25

میدونین .. من و دکتر ماری جادوگریم .. از نوک انگشتامون گردای جادویی میریزه .. انرژی هامونو جمع کردیم و بومب ! اتفاق افتاد .. درست توی ساعت فروشی ِ خفن خوفناک ِ پایین تر از داروخونه بود که یهو مجیک مجیک مجیک ! بی بی دی بابی دی بو .. ! و من به نیروی ِ کائنات ایمان آوردم . همیجوری ادامه بدیم موفق میشیم .. دکتر معتقده چون دو نفریم بهتر میتونیم جادو بازی کنیم .. البته فعلش پرکتیسه . ینی ما کلا داریم مجیک پرکتیس میکنیم و من میخوام همه حفره های خالی ذهنمو با این جادوی خارق العاده پر کنم و میدونی .. تو لطفا یکم دلبری تو کمترش کن . باشه ؟! اگرم نکردی ، خب مهم نیست ! من بلدم جادو کنم . بلدم نگاهارو جمع کنم سمت قدم هام . بلدم معجزه هارو دونه دونه بکشونم توی خونه ام . من یه عالمه کارای خوب بلدم که تو فکرشم نمیکنی . حتی این گربه هه عاشقمه . باهام حرف میزنه و من بهش کتلت تعارف کردم و یه میوی لطیف تحویلم داد و اومد نزدیکتر و یام یام ..  هنوز یه راه طولانی پیش رومه .. اون آقاهه با اینکه اصن منو نمیشناخت یه جور دل برونه ای از همون روز اول نیگام میکرد و نمیدونم چیه تو چشامون .. جفت مون یه جوری نیگا هم میکنیم ! ینی انگار داریم یه خواهشی رو میریزیم تو چشامون که خودمم نمیدونم چیه .. بالاخره امروز خیلی مظلومانه وقتی داشت دستاشو گرم میکرد کنار بخاری زل زد بهم و گف خوبی مریم ؟! و منم یه لبخند گشاد بهش اند میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 12:25

روزهاست با خانم دکتر سی و چند ساله ی داروساز هند رفته زندگی میکنم و اوضاع درس خواندن مان بسی بهتر است اما خب میدانید عکس امشب ادی ، غم لانه کرده توی چشم هایش ، خستگی و اندوهش ، تمام قلب و جانم را مچاله کرد و کاش فصل پنجمی در راه بود .. خانم دکتر معتقد است باید مثل خودش فارمسیست بشوم و به زور زمین شناسی را میدهد دستم و میگوید :"مَمَر گلی .. بخون مامانی . "و من بغض میکنم و من بغض میکنم و من بغض میکنم و خدایی این دور و بر نیست .. که میدانید فرانسیس دلش اینجا نیست و من از هر کسی بهتر میدانم که توی مغزش چه میگذرد و کاش نمیدانستم که دردیست بر دردهای پیشین .که نه خدا را داریم و نه خرما را و باید دل خوش کنم به این خانم دکتری که قصد کرده مادرم باشد و به این سه تا سیگار ته کوله پشتی ام و به لاک های رنگی مسخره روی دستانم و به اخ خدا بسه بسه بسه ... خانواده ی خوبی دارم که دورم ازشان و حرفا دارم که مهلتش نیست .. سپیده جانم .. نه نمیشود عر بزنیم ، که تو ان سر جهانی و این انکار ناپذیر ترین حقیقت تاریخ است . مگر نقشه را تا کنیم جانم. رز عزیز ، بله داستان زندگی کوفتی خودم است که کاش نبود و نام ها مستعارند و بیشتر توضیح خواهم داد و بابت سر نزدن ببخشید که اینجا فرصتش نیست و ابزارش و .. من شرمنده ام . + نوشته شده در شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۶ساعت 0:36 توسط استالین | میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 15:23

خانم دکتر میخواست بره داروخونه دم دم های غروب .. تصمیم گرفتم منم برم بیرون . کلی برف رو زمین نشسته بود و  همیجوری هی راه رفتم هی راه رفتم و تهش یه مشت خرید کردم که خفه نشم . با اینکه هوا سرده ولی دلم کشید یه تاپ رنگی رنگی داشته باشم و گرفتمش و لجوجانه میپوشمش و به خودم میگم اصنم هوا سرد نیست اصنم ! خانمی که هر روز میومدن کارای خونه رو انجام میدادن و ناهار درست میکردن هنوز نیومده و من جدای از اینکه نگرانشم ، به این فکر میکنم که ایا باید بلند شم برم یه چیزی درست کنم یا نه ؟! و خب نه .. بلد نیستم چیزی . بی خیال . برنامه روزانه ام بیدار شدن با مَمَر گفتن ها دکتر و موزیک " کی بهتر از تو ! " عارفه .. قهوه و چای به دفعات متعدد ! ریلکسیشن و فال تاروت و ماساژ صورت و .. این سبک زندگی با آرامش ، واقعا من واسش ساخته نشدم ولی جالبه و لذت بخش . میشه خو گرف بهش .. من همیشه  کولی وار زندگی کردن و شلختگی رو دوس داشتم ولی اینجوری هم بد نیست .. حداقلش یخورده ذهنم اروم شده .. + با فرانسیس به یک بالانس رسیدیم . یعنی قبول کردیم که همینه که هست . احساساتمون . زندگی مون . جایگاه همون و ادامه میدیم . خیلی ملو و بی دردسر و این یعنی یک زنگ خطر زشت .. و من چقدر پیش گوی خوبی از اب در خواهم آمد ! +خب ادی ، رو عکسام دل تنگش کردن شاید که زبون وا کرد به صحبت و همون جوری که حدس میزدم بهش داره سخت میگذره .. شک ندا میان ماه من با ماه گردون . . ....ادامه مطلب
ما را در سایت میان ماه من با ماه گردون . . . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bla-bla-bla بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 20 دی 1396 ساعت: 15:23